معنی پویش گر تصویر رایانه اى

لغت نامه دهخدا

پویش

پویش. [ی َ] (اِ) پوپو. پوپک. هدهد. شانه بسر. مرغ سلیمان. (شعوری ص 266 ج 1). و کلمه مصحف پوپش است. رجوع به پوپش شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

تصویر گر

پیکر ساز نگار گر

فرهنگ معین

پویش

(یِ) (اِ.) حرکت و فعالیت پی گیر در جستجوی چیزی.

معادل ابجد

پویش گر تصویر رایانه اى

1512

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری